ghazalghazal، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

خاطرات شیرین با تو بودن

نفسم

1393/12/11 1:15
نویسنده : مامان نازی
138 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان ... بعد از هشت ماه تازه فرصت کردم برات بنویسم تو این هشت ماه خیلی تغییر کردی... خوب راه میری میدویی. میپری خوب حرف میزنی، الان یکسال و نه ماهت شده . عاشق موبایل مامانا و لب تاب  مامانایی دو روز پیش موبایل مامانا کلا سوخت بسکه انداختیش زمین، خیی به موبابل وابسته شده بودی از خواب که بیدار میشدی میگفتی مامانا موبایله بده...الان که موبایل نیست خیلی ناراحتی با هم بردیمش پیش آقا موبایلی گفت که دیگه سوخته درست نمیشه، الان  هر روز راه میری میگی موبایل مامانا سوخت غزل انداخت، قربون دلت بشم مامان دلش کباب میشه تو دیگه نمیتونی پو بازی کنی بابا گفت زودی برای مامانا موبایل میخره غزل بازی کنه..... تمام زندگیم ماله توه دخترم

نزدیک عیده دخترم امسال عید همدان نمیریم نفسم... یک ماه دیگه دومین بهار زندگیت رو میبینی عشقم... درگیر خرید لباس عید دختر گلمم.....خیی امسال بزرگتر شدی... امسال هم با هم جشن میگیریم خیی دوستت دارم دخترم بوسسسسسسسسسسسسسسو دارم میام پیشت بخوابم ساعت تزدیک 2 شبه

پسندها (2)

نظرات (2)

melika
13 اردیبهشت 94 16:34
2سالگیت مبارک
مامان
13 اردیبهشت 94 20:28
عزیزم تولدت مبارک